سلام،

به وبلاگ من خوش آمديد.

من مدير اصلي اينجا هستم و از اسم مستعار لنا كالفر دير استفاده مي كنم و شما مي تونيد منو لَنا يا لِي صدا بزنيد. 

من اين وبلاگ رو براي اينكه داستانم رو توش قرار بدم ساختم و اميدوارم خوشتون بياد.

و اما قوانين وبم : 

. برام مهم نيست نظر ميديد يا نه (چون دوستاي واقعيم نظر ميدن) ولي نظر ميزاريد نظر توهين آميز نزاريد.

. اگه غلط املايي چيزي داشتم تو بخش نظرات خصوصي بهم بگيد.

. داستانم رو فقط أعضاي وب و مديرا ميتونن بخونن.

. اگه تو وبلاگم عضو ميشيد تو بخش نظرات خصوصي ايميلتون رو برام بنويسيد تا يه پسورد (كه بعدا مي فهميد چرا به اين پسورد نياز داريد) براتون ارسال كنم.

. نظر خصوصي بديد كه واقعا خصوصي باشه.

خب همين بود قانونا.

و اما كتابي كه قراره براتون تو وبم قرار بدم :

عنوان : نويسنده

نويسنده : لَنا كالفر دير (خودم)

سبك : ترسناك

وضعيت : كامل نشده

 اگه داستاني از خودتون داريد ميتونيد تو اين وب به اشتراك بزاريد.

سلام

با قسمت اول داستانم اومدم.

قبل از خوندن حتما به پست "معرفي جديد ترين داستانم - نويسنده" سر بزنيد.

قبل از هرچيز بايد بگم اين فصل ممكنه هر لحظه تغيير كنه چون دارم امتحاني ميزارمش.

خب ديگه بريد بخونيد به سؤالات هم حتما جواب بديد.

سلام خوبيد؟؟

پس از مدت ها اومدم قسمت اول داستانمو بزارم :)

حوصله زر زدن ندارم فقط بگم حتي أعضا هم بايد رمز بزنن و براي رفتن به ادامه مطلب بايد روي كادر سبز رنگ كليك كند.

مشخصات :

اسم : نويسنده ( قطعي نشده)

سبك : ترسناك،معمايي ( خيلي ترسناك نيست ولي كسايي كه جنبه ترسناك خوندن ندارن نخونن)

رده سني : اينجا از اين لوس بازيا نداريم :| 

هشدار : نزاريد بچه هاي كوچيك اين داستانو بخونن يه وقت باورشون ميشه :|

خو حالا بريد ادامه مطلب وگرنه شما رو هم به داستانم اضافه مي كنم.